شاید این سوال را زیاد از شما پرسیده باشند؛ آیا تشابه فامیلی شما با مرحوم تختی اتفاقی است؟!
این سوال را تقریباً همه از من میپرسند! این مورد صرفاً تشابه است و من با مرحوم تختی نسبتی ندارم. آمدن من به این پروژه کاملاً اتفاقی شد و هیچ ربطی به نسبت فامیلی ندارد؛ چون که ما با آقاتختی فامیل نیستیم!
جالبش اینجاست که بهجز فامیلی، چهره شما هم به ایشان شباهتهایی دارد. درست است؟
هرکس که از من سوال میپرسد، در چهرهاش تعجب مشهود است! (باخنده) باور کنید خودم هم نسبت به این ماجرا مشکوک شدهام! از آنجایی که تختی از جمله فامیلیهای فراگیر نیست و خاص است، همین موضوع را جالبتر میکند.
پروژه تختی از زمان تولید حواشی زیادی داشت. شما چطور وارد این پروژه شدید؟
عوامل فیلم، به صورت کاملاً اتفاقی عکس مرا در اینستاگرام دیده بودند. در این شبکه اجتماعی کلمه تختی را جستوجو کرده بودند و از آنجایی که نام کاربری من همین است، به صفحه من رسیده بودند. با توجه به اندک شباهت چهرهام با آقاتختی کنجکاو شدند و جدیتر مرا پیگیری کردند. آقای ملکپور طراح لباس پروژه صفحه من را دیده بودند. ایشان بعدها به من گفتند که وقتی روی عکس زوم کرده بودند، متوجه شده بودند که گوش من هم شکسته است و کشتیگیرم! توسط ایشان به دستیار کارگردان معرفی شدم و به دفتر پروژه رفتم. تستگیری را انجام دادیم. کلمهای که مدام میشنیدم، «عجب» بود! هر وقت چهرهام را با تصاویر آرشیوی قیاس میکردند، از روی تعجب «عجب» را تکرار میکردند.
پس خودت کشتیگیر هم هستی؟
حدود ۱۰ سال کشتی گرفتهام و البته الآن دیگر مشغول نیستم. در سطح استانی و کشوری هم در مسابقاتی شرکت کرده بودم.
اگر عقبه کشتی را نداشتی احتمالاً بازی در این نقش برائت ممکن نبود، درست است؟
بله، دقیقاً همینطور است. سکانسهای بسیار سختی را داشتیم. یکی از آنها مسابقات ملبورن بود. واقعاً دشوار بود، اما این سختیها به خروجی کار میارزید.
با توجه به فاصلهای که اینروزها از کشتی گرفتهای، برای بازی در «تختی» چقدر تمرین کردی؟
راستش به تمرین نیاز نداشتم. فقط یک جلسه مرور فن کردیم. برای اجرای سکانس ملبورن، باید خیلی چیزها دست به دست هم میداد تا کار انجام شود. من روزی چهار تا پنج ساعت گریم میشدم. با این گریم سنگین باید کشتی میگرفتیم و محدودیتهای دوربین هم کار را سختتر میکرد.ضمناً باید به کروماکی هم توجه میکردیم. در واقع باید کشتی میگرفتیم که اگر یک کشتیگیر آن را میدید، نمیگفت این در شأن آقاتختی نیست. اول از همه کمک خدا بود که توانستیم از پس این سکانس سخت بربیاییم. در مرحله بعد کمکهای آقایان توکلی و ملکان که برایم بسیار ارزشمند بود.
با توجه به حساسیتها، در خلوت خودت دلهره نداشتی که محصول نهایی چطور خواهد شد؟
وقتی خبر حضورم در این فیلم را دادند شوکه شده بودم. من آتشنشان هستم و مثل همیشه درگیر روزمرگیهای خودم بودم. به من پیام دادند به تهران بیایم و پس از سه روز چشم باز کردم و خودم را در گریم آقاتختی دیدم. بین تعداد زیادی عوامل و دوربین بودم! اولش برایم خیلی عجیب بود، ولی بعد از مدتی احساس غریبی داشتم. تمام کشتیگیرها از کودکی مرحوم تختی را میشناسند و من هم همینطور بودم. شخصاً به خاطر شباهت فامیلیام، سعی میکردم نسبت به زندگیشان مطالعاتی داشته باشم. همه اینها منجر به حس خاص در وجودم نسبت به آقاتختی شده بود.
برای بازی مقابل دوربین استرس نداشتی؟
اگر بگویم هیچ دلهرهای نداشتم که راست نگفتهام! اما از آنجایی که قبلاً در مسابقه تلویزیونی «فرمانده» هم شرکت کرده بودم، تقریباً ترس از دوربین نداشتم. ضمناً به واسطه شغلم (آتشنشانی) که استرس زیادی را در آن تحمل میکنیم، با استرس آشناییم و به نوعی با آن زندگی میکنیم.
از اعماق وجودم به آقای توکلی اعتقاد و اعتماد داشتم. وقتی ایشان یک پلان را تأیید میکردند، خیالم راحت بود که کار خوب شده است.
وقتی نخستینبار فیلم را دیدی، با آنچه تصور میکردی تفاوت داشت؟
نخستینبار بود که در سالن سینما فیلمی به این بزرگی را میدیدم. هیچ تصوری نسبت به خروجی کار نداشتم. واقعاً برایم دغدغه شده بود و بیشترین استرسی که در طول این پروژه داشتم، مربوط به لحظات قبل از اکران فیلم بود.یعنی در هنگام فیلمبرداری نگرانی زیادی نداشتم، اما از یک روز مانده به پخش فیلم استرس بینهایتی داشتم.
اگر بخواهی به واسطه این فیلم، پهلوان تختی را برای یک نوجوان معرفی کنی چه چیزی میگویی؟
آقاتختی بزرگترین و بهترین ویژگیاش این بود که واقعاً مردمدار بود. در دین ما هم نسبت به این موضوع تأکید زیادی شده است. حساسیت نسبت به حقالناس یکی از نکاتی بود که مرحوم تختی به آن توجه داشت. من ایشان را شخصیتی مردمدار، خوشرو و با منش پهلوانی میدانم.